کد مطلب:28326 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

کوشش در جهت اتّحاد جامعه اسلامی












1637. امام علی علیه السلام - از نامه اش به ابو موسی اشعری، در پاسخ به مسئله حكمیت -: همانا بسیاری مردم، از بسیاری از بهره هایشان، بی نصیب ماندند. پس به دنیا رو آوردند و از روی هوا سخن گفتند. من در این كار، به جایگاهی شگفت رسیدم. مردمی خودپسند بر آن گِرد آمدند. و من اكنون دُمَلی را درمان می كنم كه می ترسم سرنگشاید؛ و بدان كه در یكپارچه كردن امّت پیامبر و الفت آنان، كسی از من حریص تر نیست. من بدین كار، پاداش نیكو و بازگشتی كریمانه بجویم، و بدانچه با خود عهد كردم، وفا كنم.[1].

1638. امام علی علیه السلام - در پرهیز دادن از فتنه ها -: پس نمودارهای فتنه و نشانه های بدعت مباشید و آن را كه پیوند جماعت مسلمانان، بدان استوار است و اركان اطاعت بر آن پایدار، بر خودْ لازم شمارید.[2].

1639. امام علی علیه السلام - از سخنش با خوارج -: با اكثریت، هم داستان شوید، كه دست خدا همراه جماعت است؛ و از تفرقه بپرهیزید، كه آن كه از مردم جدا افتد، بهره شیطان است، چنان كه گوسفند دور مانده از گلّه، نصیب گرگ است.[3].

1640. امام علی علیه السلام: می باید اسلام و متانتش شما را از یاغیگری و یاوه گویی باز دارد و كلامتان یكی شود. بچسبید به دین خدا كه جز آن، از كسی پذیرفته نیست، و [ بچسبید ]به كلمه اخلاص كه سبب استواری دین است.[4].

1641. امام علی علیه السلام: بپرهیزید از دگرگونی در دین خدا، كه همراه جماعت بودن در حقّی كه آن را خوش نمی انگارید، بهتر است از پراكنده شدن به خاطر باطلی كه آن را دوست می دارید! و همانا خداوند سبحان، به كسی به خاطر جدایی خیری نبخشید، نه از گذشتگان و نه از باقی ماندگان.[5].

1642. امام علی علیه السلام: به درستی كه شیطان، راه هایش را بر شما هموار گردانَد و می خواهد دینتان را بند بند، بگسلد و پراكندگی را جایگزین پیوند سازد و با تفرقه، فتنه و بحران را به شما بخشد. پس از دمدمه و وسوسه او روی برگردانید.[6].

1643. امام علی علیه السلام: به خدا سوگند، امّتی پس از پیامبرش اختلاف نكند، جز آن كه باطل ها بر حق هایش غالب گردد، مگر آنچه خدا خواهد.[7].

1644. امام علی علیه السلام: به خدا سوگند كه من گمان دارم این گروه، به زودی بر شما پیروز گردند، به سبب اجتماعشان بر باطل خود و پراكندگی شما از حقّتان.[8].

1645. امام علی علیه السلام - در پرهیز دادن امّت از پراكندگی -: بپرهیزید از آنچه بر امّت های پیشین فرود آمد، از كیفر بر كردار ناشایست و رفتار پست! پس نیك و بد احوالشان را به یاد آرید، و برحذر باشید از این كه مانند آنان شوید!

و چون در خوش بختی و بدبختی شان اندیشیدید، به چیزی بچسبید كه آنان را عزیز گردانْد و دشمنان را از آنان، دور ساخت و سلامتی بدان سبب بر ایشان، طولانی گشت و نعمت، در برابرشان تسلیم شد، و رشته بزرگواری، با آن استوار شد، و آن، دوری از پراكندگی و چسبیدن به الفت و یكدیگر را بدان واداشتن و سفارش كردن است؛ و بپرهیزید از هر كاری كه پشت آنان را شكست و نیروشان را سست كرد، از كینه هم در دل داشتن و تخم نفاق در سینه كاشتن و به یكدیگر پشت كردن و دست از یاری یكدیگر كشیدن!

و در احوال گذشتگانِ مؤمن پیش از خود بنگرید كه در آزمون و بلا چگونه بودند؟ آیا سنگین ترین بندگان از جهت بار، و گرفتارترین در بلا، و در تنگناترین مردم دنیا از جهت احوال نبودند؟ فرعون ها آنان را به بندگی گرفتند و در عذاب سخت كشیدند و تلخی را جرعه جرعه، بدانان نوشاندند. پس پیوسته در خواریِ هلاكت و مقهور چیرگی بودند؛ نه چاره ای می یافتند تا سر باز زنند، و نه راهی كه عذاب را از خود دور كنند، تا این كه خداوند، شكیبایی آنان را بر آزار در دوستیِ خویش و بردباری آنان را در ناخوشایندی از بیم خود دید. گشایشی از تنگناهای بلا برایشان پدید آورد و از پسِ خواری، ارجمندشان كرد و آرامش را جایگزین بیم كرد. پس پادشاهانِ حكمران و پیشوایانِ شاخص گشتند و كرامتِ خدا درباره شان بدان جا رسید كه در عالم آرزو و خیال هم دست یافتنی نبود.

پس بنگرید چه سان بودند هنگامی كه گروه ها اجتماع داشتند، و آرزوها هماهنگ بود، و دل ها راست، و دست ها مددكار، و شمشیرها به یاری آخته، و دیده ها نافذ، و تصمیم ها یكی بود. آیا مهترانِ سراسر زمین نبودند و بر جهانیان، پادشاهی نمی كردند؟ پس بنگرید كه پایانِ كارشان به كجا انجامید؟ چون میانشان جدایی افتاد و الفت به پراكندگی انجامید و سخن ها و دل ها، گونه گون گشت و شاخه شاخه شده، با هم اختلاف كردند و پراكنده شده، با یكدیگر نبرد كردند، در این هنگام، خداوند، لباس كرامت خود را از تنشان بیرون آورد و نعمت فراخ خویش را از دستشان به در كرد و داستان آنان، میان شما مانْد تا عبرتی برای پندگیرنده باشد.

پس از حال فرزندان اسماعیل و بنی اسحاق و بنی اسرائیل، پند گیرید كه چه قدر حالت ها با هم متناسب است و نمونه ها به هم نزدیك! در كار آنان به هنگام تشتّت و پراكندگی بنگرید. روزگاری كه كسراها و قیصرها بر آنان پادشاهی می كردند، آنان را از مَرغزارهای پُر نعمت و دریای عراق و سرزمین های سرسبز می ربودند و به زمین هایی كه روییدنی اش دِرَمْنه[9] بود و محلّ وزیدن باد و سختی زندگی، روانه می داشتند. آنان را مستمند و تهی دستْ واگذاشتند، هم نشینان بیابان و شتر، خوارترین امّت ها از جهت خانه، و خشك ترینشان از جهت كاشانه و محلّ قرار. به دعوتی روی نیاوردند تا بدان چنگ زنند و به سایه الفتی رو نكردند تا به عزّتش اعتماد كنند. حالت ها[ شان ]ناپایدار بود، دست ها[ شان ]گوناگون، جمعیتْ پراكنده، در بلای سخت و وادی نادانی از دختران زنده به گور شده و بت های پرستیده شده، و پیوندهای بریده شده، و غارت های پی در پی.

پس بنگرید به نعمت های خدا بر آنان، هنگامی كه پیامبری برایشان برانگیخت. با آیینش، طاعتشان را گره زد و بر محور دعوتش، الفت آنان را بازسازی كرد. چگونه نعمت ها را با كرامت بر آنان، گسترانْد و جویبارهای رفاه و آسایش را برایشان روان ساخت. آیین اسلام، آنان را بر سفره بركت ها نشانید. پس در نعمت آن آیین، غرق گردیدند و در خرّمی زندگی، خرامان.

در سایه دولتی قاهر، زندگی شان به سامان شد و نیكو حالی، آنان را به عزّتی ارجمند كشانید، و در سایه حكومتی پایدار، كارهاشان استوار گردید. پس آنان، حكمرانانِ جهانیان شدند و پادشاهانِ سراسر زمین. كار كسانی را به دست گرفتند كه بر آنان حكومت می كردند و بر كسانی فرمان می راندند كه بر آنان، حكم می راندند. نه قناتی بر آنان چشمه می بست، و نه سنگی برایشان صدا می كرد.

بدانید كه شما رشته فرمانبرداری را پاره كردید و با دستورات دوران جاهلیت، در دژ خداوند كه بر شما نهاده بود، رخنه كردید. همانا خدای سبحان، بر جماعت این امّت، منّت نهاد كه با ریسمان الفت، آنان را به یكدیگر پیوند داد؛ پیوندی كه در سایه اش بخرامَند و در پناهش بیارامند؛ در نعمتی كه هیچ یك از آفریده ها قیمت آن را نداند؛ چرا كه آن نعمت، از هر قیمتی برتر است، و از هر شرفی گران قدرتر.[10].

ر. ك: ص 305 (جایگاه مصلحت نظام اسلامی در صدور حكم.

ج 3، ص 74 (بیم از اختلاف.









    1. نهج البلاغة: نامه 78، بحار الأنوار: 554/304/33.
    2. نهج البلاغة: خطبه 151، ینابیع المودّة: 4/372/3.
    3. نهج البلاغة: خطبه 127، عیون الحكم والمواعظ: 2312/101، بحار الأنوار: 604/373/33.
    4. شرح نهج البلاغة: 45/4.
    5. نهج البلاغة: خطبه 176، بحار الأنوار: 76/313/2، ینابیع المودّة: 9/437/3.
    6. نهج البلاغة: خطبه 121.
    7. الأمالی، مفید: 5/235، الأمالی، طوسی: 13/11، وقعة صفّین: 224.
    8. نهج البلاغة: خطبه 25.
    9. گیاهی است تلخ كه خاصیت دارویی دارد و جانور روده و معده را می كَند.
    10. نهج البلاغة: خطبه 192، بحار الأنوار: 37/472/14.